شخصي از ملا پرسيد: مي داني جنگ چگونه اتفاق مي افتد؟ ملا بلافاصله کشيده اي محکم در گوش آن مرد مي زند و مي گويد: اينطوري!
 يک روز مادري به فرزندش گفت: «دخترم! اسفناج بخور که خيلي خاصيت دارد. آخر اسفناج آهن دارد.» دختر او جواب داد:« مادر جان! تازه آب خورده ام، نکند زنگ بزند!»  بيمار:« آقاي دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد مي کند!» دکتر: «مگر نسخه ديروز را نپيچيدي؟» بيمار: «چرا، پيچيدم دور انگشتم، ولي اثر نداشت  روزي شخصي به عيادت دوستش رفت و حال او را پرسيد. او گفت: «تبم قطع شده ولي گردنم خيلي درد مي کند.» شخص عيادت کننده با خونسردي گفت:« اميدواريم آن هم قطع شود.»  از مردي پرسيدند: «کباب را چطور مي پزند؟» مرد جواب داد:« از آشپزي سررشته ندارم. آن را درست کنيد، خوردنش را به شما ياد مي دهم.»  شخصي از ملا پرسيد: مي داني جنگ چگونه اتفاق مي افتد؟ ملا بلافاصله کشيده اي محکم در گوش آن مرد مي زند و مي گويد: اينطوري!
|