رشتيه ميره خونه ميگه :
احمد آقا پشت دراصغر آقا تو كمد . . .
رشتيه ميره خونه ميگه :احمد آقا پشت دراصغر آقا تو كمد اكبر آقا زير تخت ، ساك ساك .
به تركه ميگن اگه سردت بشه چيكار ميكني ؟ ميگه : ميرم طرف بخاري . ميگن اگه خيلي سردت بشه چي ؟ ميگه ميرم نزديكتر به بخاري .ميگن خوب اگه خيلي خيلي سردت بشه چي ؟ ميگه بخاري ميگيرم بغلم . ميگن اگه از سرما داشتي مي مردي چيكار ميكني . ميگه : اون وقت بخاري رو روشن ميكنم .
بچه تركه ميگه بابا چرا به ما ميگن خر ، باباش ميگه : نميدوني ؟ ميگه :نه . تركه ميگه :خوب برو يه قابلمه با يه چوب بيار . بچه ميره مياره. تركه با چوب ميزنه رو قابلمه ، يه دفعه بچه تركه ميگه : إه با با دارن در ميزنن. تركه ميگه حالا فهميدي چرا به ما ميگن خر . پسره ميگه نه .تركه ميگه خوب پس حالا اين چوب رو بگير تا من برم در رو وا كنم.
تركه ادعاي پيغمبري ميكنه . ميگن كتابت چيه . ميگه كتاب ندارم دفترهاتون رو در بيارين جزوه ميگم.
به تركه ميگن بزرگترين آرزوت چيه ؟ ميگه : اين كه تبريز بشه پايتخت ايران . ميگن چرا ؟ ميگه اون وقت به ما ميگن بچه تهرون .