عاشق اون نيست كه واسه عشقش
توي سرما آتيش روشن كنه عاشق اونيه
مرد آمد و دردي به دل عالم شد
از روز ازل قسمت زن ها غم شد
در دفتر خاطرات حوا خواندم
جانم به لبم رسيد تا آدم ، آدم شد!!!
زدم اونو شكستم ، تا پول بياد به دستم
هيچي نبود تو قلك ، بجز يه سوسك كوچك
سوسكه بگم چيكار كرد؟ ترسيدو زود فرار كرد
خونه ي اون خراب شد ، دلم واسش كباب شد
دويدمو دويدم رفتم براي سوسكه قلك نو خريدم
دويدمو دويدم به قلكم رسيدم
عاشق اون نيست كه واسه عشقش توي سرما آتيش روشن كنه
عاشق اونيه كه كتشو بده به عشقش ، خودش سرما بخوره ، 6تا آمپول بزنه ، دهنش سرويس بشه تا ديگه از اين غلطا نكنه !
غضنفر منچ بازي ميكنه ، مار نيشش ميزنه !