يه معتاده ميگن اون دويست تومني رو از زمين وردار معتاده برميگرده ميگه : مگه من وژنه بردارم؟
يه معتاده ميگن اون دويست تومني رو از زمين وردار معتاده برميگرده ميگه : مگه من وژنه بردارم؟
در شهري که عصا از کور مي دزدند چه احمقانه است انتظار محبت داشتن
شکسپير ميگه : زندگي حواسشو جمع ميکنه ببينه تو چي دوست داري ،، تا دقيقا همونو ازت بگيره
شکسپير ميگه: واسه لذت بردن از زندگي. کافي کمي احمق باشي
خوشبختي را ديروز به حراج گذاشتند حيف من زاده ي امروزم. خدايا جهنمت فرداست پس چرا امروز مي سوزم