چه تلخ است ديدن آنانکه شيريني را بيش ازتلخي دوست دارند درحالي که از شيريني تلخي ناآگاهند آري اين چنين است
عشق مثله يك تيره كه درست مي خوره وسط قلب آدم نه مي توني درش بياري نه مي توني بزاري بمونه اگه درش بياري مي ميري اگه بزاري بمونه بازم مي ميري پس آخرش جون تو مي گيره
بايد خريدار مشوي تا من خريدارت شوم
از جان و دل يارم شوي تا عاشق زارت شوم
من نيستم چون ديگران بازيگر بازيگران
اول بدست آرم تو را وانگه گرفتارت شوم
بودنم را هيچ کس باور نداشت هيچ کس کاري به کار من نداشت بنويسيد بعد مرگم روي سنگ با خطوطي نرم و زيبا و قشنگ او که خوابيده است در اين گور سرد بودنش را هيچ کس باور نکرد
مرا با اتش عشقت بسوزان و نترس زيرا اشك جشمانم انرا خاموش ميكند ولى مواظب قلبم باش كه تو دران جاى دارى
چه تلخ است ديدن آنانکه شيريني را بيش ازتلخي دوست دارند درحالي که از شيريني تلخي ناآگاهند آري اين چنين است