يکي ميگه: «من حافظه کل قرآنم» ، غضنفر ميگه: «از اين قرآن کوچيکا يا بزرگا؟»
غضنفر دو تا بلوک سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش، و داشت ميبرد بالاي ساختمون. صاحبکارش بهش ميگه: تو که فرقون داري، چرا اينا رو ميذاري رو کولت؟! غضنفر ميگه: اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت ميکرد.
به غضنفر ميگن چرا درس ميخوني؟ ميگه درس ميخونم دکتر بشم مطب بزنم پول در بيارم نيسان بخرم کار کنم
يه زنه به شوهرش ميگه: من ميخوام پنج دقيقه برم خونه همسايه تو هر نيم ساعت يه سري به غذا بزن
يکي ميگه: «من حافظه کل قرآنم» ، غضنفر ميگه: «از اين قرآن کوچيکا يا بزرگا؟»
به غضنفر ميگن چرا غواصا پشت به آب ميپرن؟
ميگه: اگه به جلو بپرن ميفتن تو قايق!